برای من،هنوز هم یکی از عاشقانه ترین صحنه های سینمای ایران،مال کلاه قرمزی و پسرخاله است.
شب است،کلاه قرمزی نشسته روی پیکان آقای مجری منتظر،کفشهایش را جفت گذاشته بغلش:
-معذرت، از ته دل.
-چرا نمی ری خونه؟
-آخه...دلم تنگ می شه.
-تنهایی؟
-اوهوم.
-منم تنهام.همه فکر می کنن فامیل من شهرستانن.یعنی خودم اینجوری بهشون گفتم.ولی من هیچکی رو ندارم.عین تو.
-کاشکی من دایناسورت بودم.
بعد سرش را تکیه می دهد به شانه ی آقای مجری،بغض می افتد توی گلویش،می گوید کاشکی من دایناسورت بودم و خودش را می چسباند به آقای مجری...
بغض می کنم.آقای مجری گل را قبل تر پرت کرده،کلاه قرمزی تب کرده از این گل انداختن،حالا آمده و زیر گوش آقای مجری می گوید:کاش من دایناسورت بودم.
بغض می کنم.شانه ای نیست که سر بگذارم رویش و دایناسورش باشم.
پی نوشت ۱:تیتر را کلاه قرمزی می گوید.وقتی آقای مجری کفشهایش را برایش جفت می کند.
پی نوشت ۲:کلاه قرمزی نوشته مال وقتی است که حال آدم دست خودش نیست،که خودش را بلد نیست.
پی نوشت ۳:دلم برای عید پارسال تنگ شد.راستی راستی عید بود انگاری.
پی نوشت ۴:+
سلام
:((
خیلی قشنگ نوشتی
به نظر من هم قشنگ ترین فیلم سینمای ایران بود !
قشنگترین صحنه
من که گریه کردم وقتی دیدم
مرسی از ذوقت
سلام.
این پستت یه جورایی تکرارِ پستِ 445 ات بود. نمی دونم چرا دلت گرفته. نمی دونم چرا بازهم اولِ بهار دلت گرفته. یا شایدم همیشه دل گرفته ای!؟
در هر صورت باید سعی کنی که مبادا تبدیل به تیپ آدمهای "اون قدیما یادش بخیر" بشی. گذشته خوب بود. آره. من هم خیلی یادش میفتم. اما مزه ی خاطرات گذشته فقط یه طعمِ ترشِ نوستالژیکه.
در هر صورت از نوشته ات خوشم اومد و با خودم میگم باز ما یه کلاه قرمزی داشتیم. بچه های جدید...
خوش باشی.
بله،برای همین زیرش به اون پست لینک دادم....یکهو دلم خواست اینها رو بنویسم:)
امان از این دل گرفتگی که فصل نمی شناسه.امان از این گذشته و گذشته ها...
ممنون که خوندین و نظر دادین:)
دلم می خواد شهرو نور بارون konid seshnbe
میدونستی این یک احساس مشترکِ در همه ی ما آدمها گاهی یه وقتایی ؟!
تنهایی یا دلتنگی مثلا برای عید پارسال !!!
.
.
.
14فروردین همیشه روز تولدم بود .
این روز از اون روزهای بد بود .
آخه وقتِ دوباره مدرسه رفتنم بود .(خدا من چقدر خوب میفهمم حال اون بچه مدرسه ایه درس نحون رو).
تولدت مبارک! بهار به دنیا اومدن خودش یه کادوی بزرگه.
با هزار هزار تا آرزوی خوب برای روزهای پیش رو
دلم برای پسر عمه زا تنگ شده
خودت چطوری؟
نشسته ام و بهار را نگاه می کنم...
:)
قربون شکلت برم
صبور باش٬ می رسه روزی که دایناسور کسی باشی٬ کسی دایناسورت باشه.. :*
اون آرزو ...هزار هزار رحمت به مرگ
مرسی لطفتون خانوم محمدخانی.
امسال پسرخاله هم نداشت...
تبریک !
۴ تا لایک دیگه به حساب من میشه +۱۰۰
راننده تاکسی شرت کرده بود و از این بابت شادم به جای تو :دی
عالی بود متنت.
کاشکی من دایناسورت بودم..
بعد پارسال یادته یه متن نوشته بودی؟ که نترس نترس بچه جون ...؟
هیچی به پای اون نمیرسه که من سر خوندنش اشک داشتم به چه وسعتی!
راستی نگفتی کدوم پستم منظورت بود ؟
ای ول عجب متنی بود... خیلی نوستالژیک بود. بنده در این قسمتی که نوشتی قبلنها در حالی که داشتم کلاه قرمزی می دیدم و اون می گفت این جمله هارو یادمه بغض شدیدی داشتم
سلام
سال نو مبارک
خیلی حال کردم
خیلی به دلم نشست.
واقعا یکی از زیباترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران بود. چون کلاه قرمزی دوست داشتنی ترین موجود دوران نوجوانی ما بود...
خلاصه که واقعا مرسی...
من هنوز هم که این صحنه از فیلم رو میبینم بغض میکنم.
ما که بچه گیامون این عاشقانه های ناب و خالص رو دیدیم این شدیم وای به حال این بچه هایی که هی دارن هر روز آدم آهنی های بی احساس رو می بینن...
نمیدونم حق دارم از دستت عصبانی باشم یا نه.البته من مدتهاست که دیگه از هیچ کس توقعی ندارم.نوشته هات مثل همیشه فوق العاده و نوستالژیکه.موفق باشی
مریم اصلا یه جوری شده دیگه هر جا اسم کلاهقرمزی رو میشنوم یاد تو میافتم!!! عشق کلاهقرمزی کشتهتت!!!
می دونم. امسال برای تو اصلا عید نبود
وای که دل آدم ضعف میرود برای همون قربون شکلت گفتنش... اما دل دیدنش نیست دیگر مریم جان! بس که خاطره دارد توش که برگشتنی نیست... نیست.
سلام عزیز
زیبا مینوسی
لذت بردم
شاد باشی
:))
تقدیم به تمامی مریمهای ایران زمین
130
آهنگ به یاد ماندنی
در وصف نام زیبای مریم
بهترین هدیه برای مریم عزیز
شماره تماس برای سفارش این سی دی ارزشمند
09119024680
ایمیل من:kolbeh_kartoon@yahoo.com
این هدیه با هزینه پستی فقط 5000تومان
شماره حساب77114534 جام ملت
شماره کارت برای انتقال کارت به کارت:
6104337134358413
سلام.
سال نو مبارک با کلی تاخیر و شرمندگی
من هی میخواستم برای این مطلب کامنت بذارم هی اینترنت ذغالی نذاشته!
اما آره، هیچکسم نداشتیم که دایناسورش بشیم!
اون موقع گریه کردم هنوزم میبینم گریه می کنم بازم ببینم گریه میکنم الان خوندم گریه ام گرفت
****
به روز کردم
پی نوشت سوم ات را هستم
و بغض های بی درمان یادگار از کودکی های نداشته ام را
اولین بار در عمرم که برای چیزی به غیر از خواسته های اجرا نشده ی پنج سالگی گریه کردم دیدن همین صحنه ی کلاه قرمزی بود.
بعد از آن هیچ وقت دایناسور کسی نشدم.