بیایید کتابهایمان را سیاه کنیم!

دیدی گاهی آخر ترم،که آدم هی به ساعت نگاه می‌کند و کتابهای بی پایان را ورق می‌زند چه بی‌پایان می‌شود شب؟دیدی گاهی جمله ای،شعری،نقاشی ای بالای کتاب خواب را از سر آدم می‌پراند؟هزار خاطره را می آورد در ذهن آدم،که آن جمله را،تک تک کلمات بی قرارش را در چه حالی نوشته.چه دلتنگ بوده وقتی آن بیت در سرش چرخ می‌خورده و بعد خواسته جایی، روی ورقی بنویسدش.خواسته آن حس ِ لحظه ای،آن حیرانی جایی ثبت شود...یا شاید آن جمله تک مضراب بغل دستی است وسط خمیازه‌های پی در پی در یک کلاس خواب آلود...

چه خوب است این جمله ها،این خطوط.شب امتحان یکهو منجی می‌شود و دست آدم را می‌گیرد و از قعر سیاهی و خستگی می کشد بالا.

نظرات 20 + ارسال نظر
لیلا پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:24 ب.ظ http://www.eqlima.blogfa.com

حاشیه های کتاب خودش دفتر خاطراتیست همیشه... مال روزهای پچ چپ های سر کلاس

قنبیت پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:58 ب.ظ http://www.ghonabit.blogfa.com

از استرس درس خوندن نمیتونم درس بخونم

vishno.knecht پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:00 ب.ظ http://vishno-k.blogspot.com

موقع امتحانا حس می کنم یه ماشینه بی مصرفم، انگار تمام پوچیه دنیا رو سرم خراب می شه، اونوقت یه لحظه فکر ، یه فصل رمان براتیگان یا هر کسی که دوست دارم و یا یه چند خط داستانی یا مطلبی که می نویسم مثل یه نور ضعیف تو قلبم می درخشه و منو از مرگ روحی نجات می ده،

vishno.knecht پنج‌شنبه 24 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:15 ب.ظ http://vishno-k.blogspot.com

بابت کامنت بسیار امیدوار کننده و زیباتم ممنونم... تو ریدر به چه اسمی هستی؟

نیکو جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:20 ق.ظ

البته اگر سر کلاس بوده باشی!به شدت باهات موافقم...چون این کتابهای تمیز و سفیدم که حاصل غیبتهای بی پایانمه بدجوری عذابم داره میده!

سحر جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:35 ق.ظ http://www.lolllipop.blogfa.com

حاشیه ها گاهی برای نبشتن ِ اصل ِ مطلب به کار می رن . اسمشون حاشیه است اما در حقیقت اصل کارین . وای مریم گاهی انقدر خدا رو شکر می کنم این حاشیه ها رو می ذارن

مریم جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:45 ق.ظ http://maryamdays.blogspot.com/

نه فقط شب امتحان بلکه بعد شس هفت سال مثلا برای امتحان دکتری هم اون نوشته ها خیلی مزه میده و آدم رو میبره به خاطرات خیلی دور.

شادی جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:27 ب.ظ

نه مریم. شب امتحان خیلی زود می گذرد . من که همش توی سر خودم می زنم که آخرش هم به هیچ کارم نرسیدم. نه خوابیدم , نه درست و حسابی درس خواندم

پ.م جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 05:08 ب.ظ



شبهای امتحان من بی انگیزه ترین انسان روی کره زمین میشدم!


در تهرانم.. . ..اینجا همه چی سرعت دارد.. ..از خیابان رد شدن رو دوباره باید یاد بگیرم.. . ..فرق می کند اینجا با آنجایی که بودم.. .

فریبا دیندار جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:14 ب.ظ

چه خوب دل و روده همه چیز را بیرون می کشی مریم...
اما این نوشته های یواشکی گوشه کنار کتاب گاهی عجیب دتنگ ام می کند.. بعد می دانی بدی اش چیست؟! هر چقدر هم که با خودت کلنجار بروی نمی توانی راضی شوی که کتابت را به کسی قرض بدهی مباددا یکی از راز هایت لو برود... :دی


ایمیل رسید مریم!
از این همه لطفت ممنونم دوست جانم
هنوز خیلی چیز ها را نمی دانم
می ام سراغت
بگذار سوال هایم را یک جا جمع کنم که تو به خوبی شوکه شوی مثلا :دی

لیلی جمعه 25 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:53 ب.ظ

همیشه موقع امتحانا یادم میاد چقدر کارهای مهم تر از درس خوندن دارم... از همه مهم تر نوشتن... چقدر دلم برای کلاس تنگ شده... ای کاش بازم یکی مجبورم میکرد بنویسم... شده توی اتوبوس، توی تاکسی، قبل از کلاس

مهتاب شنبه 26 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:40 ق.ظ http://partline.blogfa.com

یادش بخیر. این شعرا البته یه بدی دارهُ اونم اینه که هربار میخوای کتابو به یکی امانت بدی، باید اول کلی بگردی که اینا رو پاک نی از توش اگه با طرف رودربایستی داشته باشی، بعدم کلی بهش تNکید کنی که ممکنه اشهاری توش باشه و ازشون اعلام برائت کنی. اما واقعا شب امتحان آدم رو میسازن این نوشته ها!

پ.م یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:58 ب.ظ


از این قیافه هایی هستنید که وقتی یه بچه کوچولو رو میبینن میخوان لپش رو بکشند در واقع.. . ..همنطوری بودید که فکرش می کردم.

فریبا دیندار یکشنبه 27 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:01 ب.ظ

مریم چه طور می توانند دوستانم را فالو کنم؟! یا اکسبت؟! هوم؟! بلد نیستم ...
و این که چه طور من هم می توانم عکس بگذارم برای گودرم. مثل عکس نی نی گی های تو :*
فعلا همین ها را می گویی مریم؟!
با سپاس قبلی :)

زیر people you follow
برو توی sharing setting
Finde more people
جی میل یا اسم اونهایی که می دونی ریدر دارن رو سرچ کن.بعد فالوشون کن.همین!
بعد اگه کسی تو رو فالو کرد اسمش می یاد توی people you follow
تو هم کافیه بری روی اسمش و فالو رو بزنی.همین!
برای عکس گذاشتن باید پروفایل گوگل درست کنی.

[ بدون نام ] دوشنبه 28 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:47 ب.ظ

چکش بی رحم بر قلمی بی احساس میکوبد.. . ..به روی قلبم.

پ.م سه‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:01 ب.ظ

نبود و کمبود روبان سبز برای تزیین سبزیها و سفره عید دو ماه دیگه رو میشه پیش بینی کرد

فریبا دیندار چهارشنبه 30 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:32 ب.ظ

مریم هر کار کردم ری پلای نشد جی میلی که فرستادی
جوابم رو این جا واست کامنت بذارم؟! اگه فکر می کنی اشکالی نداره...
امان از این اینترنت خونه
اه!

پ.م یکشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 05:38 ق.ظ

کوتاه نیامدن هر یک از جناحهای مدعی پیامدی جز بی امنیتی و هرج و مرج و ریخته شدن بیشتر خون عده ای دیگر از بیگناهان نخواهد داشت هر دو طرف راهی را در ذهن ترسیم میکنن که برایش برگشتی نمیتوان متصور شد و با وجود تمام مدعیان قدرت و استقلال طلبهای جدایی طلب سرنوشتی بهتر از سایر کشورهای هم مرزمان نمیشود برای ایران در نظر گرفت من آدم بدبینی نیستم فقط آینده را جز این نمیبینم روزی را میبینم که مردم عادی از سر بی امنیتی بدون سلاح سرد و یا گرم از خانه بیرون نخواهند زد و این یک واقعیت است.

پ.م دوشنبه 5 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 07:50 ب.ظ



..کسی که از مواضع قبلی خود برگردد در هوادارنش سرخوردگی ایجاد نخواهد کرد بلکه بر خشمشان خواهد افزود.. ..من اشتباه کردم.. ..در واقع یادم رفته بود که سر رشته کار دیگر در دستان استفاده کنندگان تبلیغاتی رنگ های پاس و پرسپولیس دوران قبل از انتصاب هم نیست.. ..رسوخ کرده در خانواده ها و در افکار هر کسی کوچک بزرگ پیر و جوان آن چیزهایی که در این سه دهه از ورودش اباء داشتن.. ..نه دیگه فایده نداره شمارش معکوس از مدتها پیش آغاز شده با عرض پوزش.. ..اما ته ش همونی هست که گفته بودم هرج و مرج و خونرزی به میزان زیاد.. . ..و تا مدتها ادامه خواهد داشت تا آرامش یادش به ما افتد البته اگر عمرمان کفاف دهد تا آن روز.. ..و ببینیم روی آرامش را.. .

مغزه متورمه دوشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 03:35 ب.ظ http://270daraje.blogfa

از همه بدتر..درسی که خط به خطش و تک تکه مسئله هاش و نکته هاش تورو یاده کسی بندازه..تمامه لحظه هایی که اون کس موقه گوش دادن به اون نکته ها و ..پیشت بود..و با هم هیچی از در س نفهمیدین..
بم سر بزن..خوشحال میشم.
تو هم میشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد