پیدا کردن کلمات و آوردنشان روی کاغذ،نه اینکه سخت باشد،این از چه نوشتن است شاید،که نمی گذارد با خیال راحت کلمه ها را بیاوری روی کاغذ.و این تلاش برای عادی کردن همه چیز،برای برگشتن به دامان روزمرگی های تمام نشدنی،انگار بخواهی کسی را گول بزنی که یعنی من حواسم نیست شهرم آبستن هیجان و بی قراری و بغض و آتش است...
می روی تئاتر،پشت سر هم آهنگ دانلود می کنی،کتاب می گیری دستت،پناه می بری به کافه های مه آلود و شکلات گلاسه،شبها تا دیروقت گیم بازی می کنی و درست آنوقتی که فکر می کنی توانسته ای کمی،فقط کمی از اضطراب مدام این روزها کم کنی،وقتی توی بازی اول می شوی اسم برنده را می نویسی:سبز...
حواست هست که نباید در جواب این چه خبرهای بی پایان پشت تلفن«سلامتی و می گذره و هوا گرمه» را ردیف کنی.جمله های دیگری هست برای گفتن.کلمات دیگری هست،زندانی، هیجده تیر،،شکنجه،اعتراف،خاموشی...کلماتی که انگار جزء همیشگی قصه ی سرزمین ماست.که هر کدام از ما باید قصه ای با این کلمات بنویسیم که به یادگار بماند برای کودکانمان...بیهوده است دل بستن به قصه های خوش و خرم،نسل پریان مهربان مدتهاست که به سر رسیده است.
نرم افزار جدید ارسال اس ام اس
www.mahcd.com
نسل پریان مهربان مدتهاست که به سر رسیده است .
:((
این همه شور و هیجان و امید خیلی هم طبیعی نیست. سودمند هم نیست. گر چه مقتضی این دوره است.دوره ای که تو درش قرار گرفتی. ا گر تیر ۸۸ رو تجربه می کردی شاید الان اینقدر در این حس غوطه ور نمی شدی..
سلام یک خبر مهم دارم. خواهشمندم بیایید به وبلاگم و آخرین یادداشتم را بخوانید و اگر صلاح دانستید به دیگرانم خبر دهید!
هه. از چیزی شبیه به همین ها گفته ام.
مریم عزیز.
غم روی قلب همه ما نشسته .
کاری از ما بر نمیاد . انقدر این اتفاق تلخ بود که مزه اون قویتر از همه شادی های ما شده .
دعا می کنم که خداوند تاریکی را از سرزمین ما بردارد.
آمین.
بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر...
تاریخ را به خاطر بسپار
این تنها کاری است که می توانم انجام دهم
چه غم انگیز
آره... به نظر میاد یه چیزهایی دیگه به پایان رسیده ولی... خوب چه میشه کرد... باید بگذاریم که همهی چیزهای دوستداشتنیمون از دست بره؟
سلام خوبی خوشی سلامتی چه خبرا !
ما همه خوبیم شما هم خوب باشید !
دلتنگ کسی و چیزی نیستم و ملالی نیست جز دلتنگی برای
بارش باران و.. .
..و تابش نور خورشید..
خورشیدی که اندک اندک از پس ابری سفید بیرون میزند و...
...و نیز نقشی از رنگین کمان بر زمینه آبی رنگ آسمان.. .
میشود...
میشود تا آن زمان برسد گیم بازی کرد گلاسه شکلاتی خورد و
کتاب خواند و به همه گفت: امروز چقدر هوا گرم است.. .
و باز هم قصه شاه پریان خواند و...
و تو بخوان می شود خواند با صدایی بلند و فریاد گونه.. .
بخوان.. .
سلام
تلاش هایت را می ستایم دوستم! می دانم موقع خوبی نیست. اما به قول دوستمان شاید الان وقت عاشق شدن و عاشقانه نویسی و عاشقانه خوانی باشد.بعد از مدت ها با داستانی به روزم. تشریف بیاورید.