Fairytale

پیدا کردن کلمات و آوردنشان روی کاغذ،نه اینکه سخت باشد،این از چه نوشتن است شاید،که نمی گذارد با خیال راحت کلمه ها را بیاوری روی کاغذ.و این تلاش برای عادی کردن همه چیز،برای برگشتن به دامان روزمرگی های تمام نشدنی،انگار بخواهی کسی را گول بزنی که یعنی من حواسم نیست شهرم آبستن هیجان و بی قراری و بغض و آتش است...

می روی تئاتر،پشت سر هم آهنگ دانلود می کنی،کتاب می گیری دستت،پناه می بری به کافه های مه آلود و شکلات گلاسه،شبها تا دیروقت گیم بازی می کنی و درست آنوقتی که فکر می کنی توانسته ای کمی،فقط کمی از اضطراب مدام این روزها کم کنی،وقتی توی بازی اول می شوی اسم برنده را می نویسی:سبز...

حواست هست که نباید در جواب  این چه خبرهای بی پایان پشت تلفن«سلامتی و می گذره و هوا گرمه» را ردیف کنی.جمله های دیگری هست برای گفتن.کلمات دیگری هست،زندانی، هیجده تیر،،شکنجه،اعتراف،خاموشی...کلماتی که انگار جزء همیشگی قصه ی سرزمین ماست.که هر کدام از ما باید قصه ای با این کلمات بنویسیم که به یادگار بماند برای کودکانمان...بیهوده است دل بستن به قصه های خوش و خرم،نسل پریان مهربان مدتهاست که به سر رسیده است.

نظرات 11 + ارسال نظر
ALI چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:22 ب.ظ

نرم افزار جدید ارسال اس ام اس
www.mahcd.com

مریم چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 06:33 ب.ظ http://www.maryamdays.blogspot.com/

نسل پریان مهربان مدتهاست که به سر رسیده است .

:((

باب چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 10:44 ب.ظ http://www.hozourenab.blogfa.com

این همه شور و هیجان و امید خیلی هم طبیعی نیست. سودمند هم نیست. گر چه مقتضی این دوره است.دوره ای که تو درش قرار گرفتی. ا گر تیر ۸۸ رو تجربه می کردی شاید الان اینقدر در این حس غوطه ور نمی شدی..

[ بدون نام ] چهارشنبه 17 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:49 ب.ظ http://dokhtaredarya777.persianblog.ir/

سلام یک خبر مهم دارم. خواهشمندم بیایید به وبلاگم و آخرین یادداشتم را بخوانید و اگر صلاح دانستید به دیگرانم خبر دهید!

فائزه پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 12:37 ق.ظ http://lined.blogfa.com/

هه. از چیزی شبیه به همین ها گفته ام.

ماه مهر پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:22 ق.ظ http://mahemehr.blogsky.com

مریم عزیز.
غم روی قلب همه ما نشسته .
کاری از ما بر نمیاد . انقدر این اتفاق تلخ بود که مزه اون قویتر از همه شادی های ما شده .
دعا می کنم که خداوند تاریکی را از سرزمین ما بردارد.
آمین.

اوسنه پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 11:18 ق.ظ http://owsane.blogfa.com

بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر...

سمانه مالمیر پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:52 ب.ظ http://www.samatnt.blogfa.com

تاریخ را به خاطر بسپار
این تنها کاری است که می توانم انجام دهم
چه غم انگیز

هانیه پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 03:42 ب.ظ http://aztobato.persianblog.ir

آره... به نظر میاد یه چیزهایی دیگه به پایان رسیده ولی... خوب چه می‌شه کرد... باید بگذاریم که همه‌ی چیزهای دوست‌داشتنی‌مون از دست بره؟

پسرک مزخرف پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 04:23 ب.ظ


سلام خوبی خوشی سلامتی چه خبرا !

ما همه خوبیم شما هم خوب باشید !

دلتنگ کسی و چیزی نیستم و ملالی نیست جز دلتنگی برای

بارش باران و.. .

..و تابش نور خورشید..

خورشیدی که اندک اندک از پس ابری سفید بیرون میزند و...

...و نیز نقشی از رنگین کمان بر زمینه آبی رنگ آسمان.. .

میشود...

میشود تا آن زمان برسد گیم بازی کرد گلاسه شکلاتی خورد و

کتاب خواند و به همه گفت: امروز چقدر هوا گرم است.. .

و باز هم قصه شاه پریان خواند و...

و تو بخوان می شود خواند با صدایی بلند و فریاد گونه.. .

بخوان.. .

حالگیر پنج‌شنبه 18 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 07:05 ب.ظ http://www.salsabill.blogfa.com

سلام
تلاش هایت را می ستایم دوستم! می دانم موقع خوبی نیست. اما به قول دوستمان شاید الان وقت عاشق شدن و عاشقانه نویسی و عاشقانه خوانی باشد.بعد از مدت ها با داستانی به روزم. تشریف بیاورید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد