افشین امپراتور!

هفت،هشت سال پیش بود فکر کنم.دوم،سوم راهنمایی بودم.وقتی پرسپولیس بازی های آخر هفته اش را می باخت دیر می رفتم سر کلاس.نمی خواستم قبل از کلاس دوست استقلالی ام را ببینم.می دانستم نمی توانم تیکه هایش را تحمل کنم،ممکن است بکوبم توی دماغش.مثل آن روز که وسط حیاط مدرسه دو گروه شده بودیم و افتاده بودیم به جان هم.

بچه ها برایم از روزنامه عکس علی کریمی را می بریدند و می آوردند.جعبه ای داشتم که عکس های علی کریمی را تویش نگه می داشتم!

صبح های شنبه بچه های سرویس خواب آلود سرم غر می زدند.راننده ی سرویس هم با اخم و تخم می ایستاد جلوی روزنامه فروشی تا من بپرم پایین و تماشاگران بخرم.مامانم را یک بار خواستند مدرسه و گفتند این دخترتان مجله های ورزشی می آورد سر کلاس می خواند.فقط من نبودم،قبل از بازی های جام جهانی 2002 بود و تب فوتبال توی مدرسه پیچیده بود.یکی از بچه هر صبح با یک بغل مجله می آمد مدرسه،روی جلد تمامشان عکس نیکبخت بود.مامان نمی دانست چرا من تمام بازیکنان را می شناسم،نمی فهمید چرا تا دیروقت بیدار می مانم تا نود ببینم.نمی فهمید چرا وقتی علی کریمی دریبل می زند من عربده می کشم.هنوز خودم هم نمی دانم چرا وقتی سر آن بازی لعنتی با ایرلند گل محمدی با سر زد توی گل و بعد زد زیر گریه من رفتم توی اتاقم،در را بستم،اشک ریختم و هی دفترم را خط خطی کردم.

گاهی اولین دوست اینترنتی ام را به یاد می آورم و به حماقت خودم پوزخند می زنم.ایرانی بود،ساکن انگلیس.می گفت صدایم کن کارولین.وقتی فهمید چه قدر مایکل اوون را دوست دارم قول داد یک روز که می رود استادیوم برود و بعد از بازی ای-میل مرا بدهد به مایکل اوون.روزها می نشستم پای کامپیوتر و منتظر ای-میلی از مایکل اوون می شدم.

دیروز که من از صبح هی نگران بازی چهار و نیم بودم،که از دقیقه ی نود دیگر نمی توانستم بازی را ببینم از اضطراب،فکر می کردم چرا اینقدر برایم مهم است که پرسپولیس قهرمان شود؟بعد که دقیقه 96 پریدم هوا و آنقدر جیغ زدم که صدایم گرفت یاد روزهای دوری افتادم که تمام دلخوشی ام فوتبال بود.دیروز نصف بازیکنان پرسپولیس را نمی شناختم،نمی دانستم پرسپولیس بازیکنی به نام سپهر حیدری دارد.فقط برایم مهم بود آخر بازی جام را قرمزها بلند کنند.مرسی آقای قطبی!مرسی بابت تمام آنچه بعد از هشت سال یادم آمد،این دلبستگی عجیبی که یک زمان به پرسپولیس داشتم،به فوتبال،به صبح های شنبه که تماشاگران بود و ضد گزارش های امیر مهدی ژوله.مرسی آقای قطبی که به یادمان آوردید می شود برای یک تیم جیغ زد،با تمام وجود!

نظرات 16 + ارسال نظر
حمید یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:10 ب.ظ http://www.norshamsi.blogfa.com

هیچ وقت نفهمیدم کجای این فوتبال جذابه؟

زهرا یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:41 ب.ظ http://zoz66.blogfa.com

مریم جات خالی ما فوتبال رو تو باشگاه دانشجویان دسته جمعی دیدیم، همون سالنی که برای قرعه‌کشی حجِ، انقدر داد زدیم که حد نداشت،‌حسابی جات خالی بود.

آذین یکشنبه 29 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 10:51 ب.ظ

هاها مریم فوتبالی :))

شقایق دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:15 ب.ظ http://shabdar-4par.persianblog.ir

هاه!!! تصور تو که داری جلوی تلویزیون عربده می کشی خیلی خوش گذشت!

سین دوشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:27 ب.ظ http://akhtarak3251.blogfa.com/

مرسی که همدیگرو پیدا کردیم مریم عزیز!!! خوبی؟خوش می گذره؟ البته من دورا دور همون طور که دیدی جویای احوالاتت بودم!همیشه هم وبتو می خونم،مثل همیشه عالی می نویسی!مثل انشاهای قشنگ ۳سال پیشت می مونه...!!!داشتن دوستای عزیزی مثل تو برا من یه غنیمته با وجود این همه فاصله ای هست...

معین سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 12:24 ق.ظ

یادم رفته‌بود فوتبال می‌تونه هیجان‌زده‌م بکنه. هنوز هم باورم نمی‌شه.

ارتباط سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 06:01 ق.ظ http://www.ertebat.blogsky.com


بکاریم نهالی سر هر پیچ کلام ...
خوشحالم که وبلاگ شما رو اگرچه به صورت کاملا تصادفی ، پیدا کردم . واقعا وبلاگ جالبی دارید .
خیلی تمایل به تبادل لینک با شما رو دارم . دوست دارم لینکتون رو تو سایتم داشته باشم تا هر وقت هم خودم و هم بازدید کننده هام دلمون خواست بتونیم بهت سر بزنیم .
اگه مایل به تبادل لینک باشی دوست دارم سایت من رو با نام
۩۞۩صحنه دارترین فیلم سال۩۞۩ لینک کنی . و حتما به من اطلاع بده که وبلاگ تو رو با چه نامی لینک کنم .
ارتباط

فریبا سه‌شنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 03:22 ب.ظ

نه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

[ بدون نام ] چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:30 ق.ظ

تو بعد از چند سال جیغ هیجان رو تجربه کردی من هم اضطراب شیرین ۷ دقیقه ی آخر رو.

نگ نوج چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 09:52 ق.ظ

عجب پرونده زردرنگی داری عزیز دلم

تازه کلی از زردهاش رو سانسور کردم،خوبهاشو نوشتم!

شهاب چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 01:29 ب.ظ http://naag.blogfa.ir

چه خوب شد که پرسپولیس قهرمان شد!
تیترت خیلی با ربط بود حال نداد. چون اسم خاصه می تونستی بذاری شفیعی کدکنی یا مثلا بذاری قیصر که بین امین پور و بکن باور ایهام داشته باشه!

نگار پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:50 ق.ظ http://negar5667.persianblog.ir

jتمام این کارایی که گفتی منم می کردم!جز علی کریمیش رو! عاشق اوون هم بودم.به شدت!

نگار.ی پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 10:55 ب.ظ

چقدر واسم عجیب بود که توام فوتبالی هستی...
تا حالا نمیدونستم...بهت نمی اومد....
و چقدر واسم عجیب بود که فهمیدم تو یه دوره ای پرسپولیسی دو آتیشه بودی...آخه منم همون موقعها استقلالی دو آتیشه بودم...تا همین اوایل دبیرستان هم خیلی استقلالی بودم بعدا که بزرگتر شدم دیدم فوتبال ما به مفت نمی ارزه...وقتی فوتبالای خارجی رو میدیدم کف میکردم....حالا دیگه نه استقلال رو استقلالم نه آنتی پرسپولیس رو آنتی پرسپولیس...
حالا منچستر یونایتدو عشقه و قهرمانیش...
حالا کریستیانو رونالدو....
پانوشت:آخ چه حالی داد یکماه مونده به کنکور فوتبال جام جهانی نگاه کردن....همه داشتن امتحان ترم میدادن و منم قرار بود کنکور بخونم که نمیخوندم و یکسره پای تلویزیون بودم....
تب فوتبالتو هستم....

پرنیان جمعه 3 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:17 ب.ظ

هیچ وقت از فوتبال خوشم نیومد. همیشه وقتی می گفتن استقلالی یا پرسپولیسی هیچ احساس خاصی نداشتم. اما یه دوره به خاطر یه بازی حافظه کارتی اسم همه ی باریکنای دو تیم رو حفظ بودم اما هیچ وقت بازیشونو حتی ۱ بار هم ندیدم!
فوتبال فقط فوتبال پلی استیشن ۲!‌ (:
(از همون بچگی عشق موسیقی بودم و دنبال خواننده های خاص. از فوتبال ایران فقط کعبی و برهانی و گل محمدی و عابد زاده و نکیسا وکریمی و باقری و عزیزی و دایی رو می شناسم!)

سین یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:22 ب.ظ http://sinbe.com


چه عجیب... من هم نامشان را دیگر نمیدانم ،ولی اواخر بازی مثل روزهای خوب نوجوانی قلبم تند میزد ، دستم می لرزید...
گل که زدند ، تنها ، انقدر داد زدم که همسایه با مشت کوبید به دیوار
گاهی میبینم زیادی تفاهم داریم

omid سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:36 ب.ظ

همه این متن زیبا یه طرف ...اشاهره به ضد گزارش های امیر ژوله یه طرف ....آرشیو تماشاگران رو ذاشتم ...حیف یه روز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد