چه شد؟ خاک از خواب بیدار شد
به خود گفت: انگار من زنده ام
دوباره شکفته ست گل از گلم
ببین بوی گل می دهد خنده ام
نوشتند چون حرف ناگفته ای
گل لاله را بر لب جویبار
چه شد؟ باز انگار آتش گرفت
همه گل به گل دامن سبزه زار
چنین گفت در گوش گل غنچه ای:
نسیمی مرا قلقلک می دهد
زمین زیر پایم نفس می کشد
هوا بوی باد خنک می دهد
صدای نفس های نرم نسیم
به بازی گری گفت: اینک منم
که با دست های نوازشگرم
گلی بر سر شاخه ها می زنم
از این سورهء سبز و آیات سرخ
کتاب زمین پر علامت شده
زمین گفت: شاید بهشت است این
زمان گفت: گویا قیامت شده
زمین فکر کرد: آسمانی شده
کبوتر گمان کرد: آبی شده
دل سنگ حس کرد جاری شده
گل احساس کرد: آفتابی شده
به چشم زمین: برف ها آب شد
به فکر کویر آبشار آمده
به ذهن کلاغان: زمستان گذشت
به قول پرستو: بهار آمده
قیصر امین پور
*سال خوبی داشته باشید.با بهترین آرزوها برای روزهای پیش رو.
سلام. وبلاگ بسیار خوبی دارید . به ماهم سر بزنید . موفق باشید .
نه نمیدونستم... بعد فضاش مث رماناشه یا... منظورم اینه که... من تا حالا داستان کوتاه نوجوان ندیدم... چه جوریه...
زیبا تر از ما دید مریم جان
بهار تو هم مبارک:*
صد سال به از این سالها......[لبخند]
عیدت مبارک........
نازی کلوچکم
عوضش اون خیلی بهارا رو دیده که ما ندیدیم. بهارایی که شاید هزار بار قشنگ تر از بهار های بعد از این باشه.
عیدت مبارک (مواظب باش مهمونا جای شیرینی نخورنت!!)
این روزا منم زیاد یاد امین پور میفتم!
عید تو هم مبارک!
سلام . اولش اینکه شرمنده ٬ حواسم نبود اینتر کردم و دیگه برات خالی فرستاد .
دوم اینکه : سال نو را با شما و خانواده تون تبریک میگم و آرزو می کنم که همه آنهائی که دوستشون داری را بازهم سال های سال در کنار خودت ببینی و زیر سایه شون باشی .
یاد قیصر امین پور هم به خیر . روحش شاد .
شاید بهشت هر روزش بهار باشه و یا هر روزش هر فصلی که ما دوست داریم. زمین یک تصویر خیلی کوچیک از اونوره. تصور کن که الان قیصر چه بهشتی رو داره می بینه! چه بهاریو! خوش به حالش...
salam aziz
webe mahshri dariiii
vaghean webe bahali dari
fekr konam harchi bekhay toosh peida mikoni
hatman bia pisham
montazre nazare khoshgeletam
bye[نیشخند][چشمک][بوسه][قلب][چشمک][گل][نیشخند][چشمک][قلب][بوسه][بوسه][نیشخند][چشمک][گل][گل]
سلام. تازگیها هرجا کامنت مینویسم، میپره. از اول:
ممنون مریمجان، منم سال نو را بهت شادباش میگویم و آرزو دارم سال پیشرویت، پر باشد از شکوفایی و شادابی. لبریز از طعم شیرین بادام. تا به زودی ...
جمله رو داشته باش: "منم سال نو را بهت شادباش میگویم "
سلام فرشته خانوم
منم سال نو رو به شما تبریک می گم بهترینم
امسال سال سختی برام بود و یکی از علتهاش هم مرگ قیصر بود.
این چند روز خیلی به یادش بودم بخصوص موقع تحویل سال و شب تحویل سال
چه می شه کرد...
رسم سفر همیشه نه این بود...
شاد و بی غم باشی فرشته
سلام مریم جوووووووووووووونم! *:
فکرشو بکن..فکرشو بکنننننننننننن....من ۶-۵ ماهه هی آدرستو اشتباه وارد میکردم!!! ):
اچ آخر لحظه رو نمی زدم!!! پس چرا این بلاگ اسکای نمی گفت آدرس اشتباهه؟ منو بگو که فکر میکردم خودت وبلاگتو موقتاْ تعطیل کردی!!! آخ!!! چه غم انگیز!!! درست از پستی که برای مرگ قیصر گذاشته بودی به اینور نخوندم این جا رو!!! الان کلی ناراحتم!!! اما خوشحالم که دوباره می نویسی و دلم خیلی تنگ شده بود برای نوشته هات! تا آخر این صفحه هر چی پست بود خوندم و بعداْ سر فرصت میرم از آرشیو بقیه شم میخونم! ممنون که به من سر میزنی. یه عالمه دوست دارم. فعلاْ.....
سال نوتم مبارک عزیزم!
هیچ وقت این جمله ی قیصر رو یادم نمیره که توی جزوه ی آیین نگارش دیدمش:
بهار از راه میرسد و من آن را نخواهم دید...
[گل][گل][گل][گل]سال نو مبارک[گل][گل][گل][گل] آرزوی سالی خوب و خوش همراه با سلامتی و آرامش خاطر برا ی شما
الان اون تو بهشته .بهشت بهمیشه بهاره دختر
مریم عزیزم الان که این کامنت رو برات میذارم خبر فوت داود اسدی هم منتشر شده ...
جدا" سالی که نکوست از بهارش پیداست ها ....
به امید خبرهای خوب... روزهای نو مبارک
مریم جون سال نو مبارک دل همه برای قیصر تنگ شده همیشه به این جمله اعتقاد دارم "ناگهان چقدر زود دیر میشود"
سلام!
شما دوچرخه ای تشریف دارید؟!
منم صمیمانه می گم:
سال خوبی داشته باشید.با بهترین آرزوها برای روزهای پیش رو!