من با تو خوشم،تو خوشی با دل من

سنتوری را از دوستم گرفتم.پولش را هم ریختم به حساب.جریان شماره حساب را به بچه هایی که در دانشگاه داشتند در مورد سنتوری حرف می زدند گفتم.جواب دادند:وااا…ما هزار تومن دادیم فیلم رو خریدیم برای چی دوباره باید پول بدیم؟!

 

*انتظار مواجه شدن با یک شاهکار را داشتم.از آن فیلم هایی که عاشقشان بشوم و یک عمر زندگی کنم با یادآوری اش.اما خب،هنوز خیل سینه چاکان سنتوری را درک نمی کنم.به نظرم اینقدر روی شخصیت پردازی علی سنتوری زوم شده بود که بقیه شخصیت ها از دست رفته بود.مثلا گلشیفته فراهانی شخصیتش کاملا دو پاره است.

 قبل از ازدواج از این دخترهای شاد و سرزنده و بالا پایین بپر و کمی تا قسمتی خل و چل است،اما کمی بعد از ازدواج تبدیل می شود به یک خانم عاقل و سنگین.(آدم ها می توانند متحول شوند،اما نه این جوری.این قدر یک دفعه و بدون پیش زمینه.نمونه تحول در خود فیلم بود:علی سنتوری که یک سیر کامل را در طول فیلم طی می کند بدون اینکه توی ذوق بزند.)

یا من این فضای سوررئال و فانتزی عروسی شان را درک نمی کنم اصلا،این آخوند را از کجا آورده بودند که شبیه هر چیز بود جز روحانی؟

جاوید هم کاملا حرام شده بود به نظرم،جدا از اینکه سیامک خواهانی اصلا خوب بازی نمی کرد،جاوید می توانست یک شخصیت مرموز باشد و نقشش در جدایی علی و هانیه بارزتر.از آن حرص درآرهای جذاب!!

به نظرم سنتوری از آن فیلم هایی است که باید چند بار دیده شود،چون دفعه اول قهرمان فیلم علی سنتوری بیشتر از هر کس محسن چاووشی است.(البته در کنار بهرام رادان!)

فکر می کنم اگر می خواهیم پایان فیلم را دوست داشته باشیم باید اولش را پایانش بدانیم.(من این حس بهم دست داد که حس اول فیلم و بالا آمدن سنتوری از مترو می تواند پایان فیلم باشد،وگرنه اینکه علی در آسایشگاه معتادان بماند و معلم سنتور باشد کمی بالیوودی است به نظرم!)

 

*پ.ن 1:از کلی آدم پول گرفته ام و ریخته ام به حساب با وعده ی اینکه یک روز سنتوری را نشانشان دهم!(باند اغفال سنتوری!!)

*پ.ن 2:یکی می گفت ما شنبه پول می ریزیم به حساب که بلیط ها نیم بها می باشند.

*پ.ن 3:عمرا حاضر باشیم پولهایی که خرج ساندویچ و نوشابه هایمان می کنیم خرج فرهنگ کنیم.سینما و فرهنگ و مهرجویی داغان می شود که بشود.به ما چه،ما می خواهیم فیلممان را ببینیم.نه؟!!

*پ.ن 4:به این پست خوابگرد و کامنت هایش نگاهی بیندازید.هم چنین این پست ناتور.

*پ.ن 5:آیا سنتوری با هدف گیشه ساخته شده؟دوست دارم نظرتان را بدانم.

*پ.ن 5:مامانم تهدید کرده که اگر یک بار دیگر بی مقدمه عربده بکشم:من با تو خوشم،تو خوشی با دل من…از خانه بیرونم کند!

*پ.ن 7:تیتر از ترانه های فیلم است.


پاره ای مذاکرات برای رفع سوء تفاهم:من کلیت فیلم را دوست داشتم ها،در استادی مهرجویی هم که شک نداریم!

پول بلیط سنتوری را به این حساب واریز کنید:

شماره حساب : 0116407795 (بانک تجارت شعبه چهارراه پارک کد032 ) به نام فرامرز فرازمند و داریوش مهرجویی

نظرات 32 + ارسال نظر
میرعماد سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:11 ب.ظ http://najyeshargh.blogsky.com

جریان شماره حساب چیه؟
بگو ما هم انجام بدیم!
اگه بگی میتونم برم با خیال راحت فیلمو ببینم!

شادی سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:23 ب.ظ

الان فهمیدم این قضیه ی من با تو خوشم چی بود.
مال سنتوری بود ؟ جو گرفته بودت . پشت تلفن حتی به من رها شده رحم نکردی

سارا* چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:20 ب.ظ http://zdz.persianblog.ir

هنوز فیلمو ندیدم.یکی قراره برام بیاره ولی قول می دم پولشو بریزم به حساب .اما راجع به اون تحول میشه باور کن برای من اتفاق افتاد.

نهال چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:01 ب.ظ http://Fazmetr.blogsky.com

سلام

من راستش پولو به حساب واریز کردم و نمیدونم اطلاع داری که پول قراره به حساب خیریه واریز بشه و قصد مهرجویی فقط جا انداختن این مسئله است که این خریدن سی دی ها غیر قانونیه حالا از نوع شرعی و قانون سینمایی .....اینکه فیلم خیلی از شخصیتهاش مشکل داشت منم نسبتا قبول دارم اما همه میگن مهر جویی عوض شده و راست هم میگن ....فیلم به نظر من فیلمی گیشه بود اما میدونی وقتی که محاطب عام میرفت و فیلم رو میدید اصلا انتظاراتشو بر آورده نمیکرد ...دیگه خاصش بماند !

زهرا کاشانی چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:41 ب.ظ

خیلی دلم گرفته از خیلی ها...

مریم عزیز:
بر خلاف تو٬انتظار مواجه شدن با یک شاهکار را نداشتم.قبل از اینکه در جشنواره٬فیلم را ببینم تصورم از علی سنتوری٬پیر مردی بود که سنتور می زند و...
شاید به خاطر همین شکه شدم.تو هم حق داری.فیلم را زمانی دیدی که آوازه ی سنتوری همه جا را پر کرده بود و شاید تا حدی موضوع فیلم را هم می دانستی.قطعاً اختلاف نظر من و تو از اینجا نشات می گیرد.

۱- اینکه دختری با این خصوصیات اخلاقی و شاید به قول تو خل و چل٬بعد از ازدواج٬سنگین شود بسیار معمول است.مواجه شدن با مشکلات و واقعیات زندگی و تبدیل شدن همسر مشهور و هنرمند٬به معتاد تزریقی تغییری جز این را نمی طلبد.

۲- فضای عروسیشان خیلی شیرین بود.از دو هنرمند و موسیقی دان متفاوت٬جشنی مثل عروسی من(تکراری و همیشگی) انتظار نمی رود.

۳-جاوید را کاملاً اشتباه برداشت کردی.آنچه باعث جدایی علی و هانیه شد جاوید نبود٬اعتیاد بود.جاوید کاملاً حاشیه بود.اصلاً لازم نبود بیش از این شخصیتش پررنگ شود.

۴-قهرمان فیلم٬محسن چاوشی؟؟؟

۵-نمی دانم چرا بر داشت کرده بودی که علی می خواست همیشه در آسایشگاه بماند.آموزش موسیقی به سایر معتادان برای مدتی بود که او در آسایشگاه است.شاید منتظر بودی مهرجویی نشان دهد که علی از آسایشگاه بیرون آمده٬دوباره کنسرت گذاشته و همه چیز دوباره خوب شده.(پایان خوش فیلم های ایرانی)

شاید اگر نویسنده ی این نقد تو نبودی هیچوقت این قدر ناراحت نمی شدم.انتظار نداشتم که این قدر به حاشیه ها توجه کرده باشی!!!

زهرای خوب و عزیز من:
قصدم کوبیدن سنتوری نبود.کلیت فیلم را دوست داشتم.اشاره هم کرده ام که برای دوست داشتن فیلم یک بار دیدن کافی نیست.چون بار اول چیزی که بیشتر از همه توجهت را جلب می کند حجم موسیقی فیلم است.(منظورم از قهرمان بودن چاووشی همین است!)
اگر انتظار مواجه شدن با یک شاهکار را داشتم،دلیلش جدا از تعریف های منتقدانی که فیلم را در جشنواره دیده بودند(مثل امیر قادری که لینکش همین کنار هست.) این است که قبلا از مهرجویی هامون را دیده ایم.
در مورد گلشیفته،خب تو تجربه ت بیشتر است کلا!!اما واقعا به نظرم از دست رفته بود شخصیت پردازی اش.من کلا نوع بازی اش را دوست دارم.اما دوپاره بودنش در فیلم خوب جا نیفتاده به نظرم.(همین!)
آره،در مورد عروسی متفاوتشان راست می گویی،اما من هنوز با روحانی مشکل دارم!روحانی هر چه قدر هم روشنفکر و باز باشد اینجوری نمی شود.یعنی رفتارهایش روحانی وار نبود.(خوب نتوانستم توضیح دهم!)
در مورد جاوید،نمی شود نقش مهمش را در فیلم انکار کرد.هانیه که اینقدر دیوانه وار علی را دوست داشت رفت طرف جاوید دیگر!دلیلش هم اعتیاد علی بود،درست.اما جاوید باید جذاب می بود.(مثلا اگر کنعان را دیدی بهرام رادان با اینکه نقشش کم بود حضورش در همه فیلم سایه انداخته بود.)شاید دلیلش بد بازی کردن سیامک خواهانی بود که جاوید درنیامده بود.
من برداشت نکردم سنتوری در آسایشگاه می ماند.فقط اول فیلم را چسباندم به آخرش.اینجوری معنایش این است که دوباره روز از نو روزی از نو...(من به عنوان یک تماشاگر این برداشت را داشتم.نمی دانم درست است یا نه.)
در استادی مهرجویی هم که شکی نیست زهرا جان!
*دیگر اینکه عروسی شما اصلا هم تکراری نبود،دلیلش هم این است که عروسش تو بودی!

فریبا چهارشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:27 ب.ظ http://www.havijebanafsh.blogfa.com

سلااااااااااااااااااااام ! خوبی؟! ببین چه تند تند می ان و نظر می ذارن! ببین اگه خواستی از خودت دفاع کنی نظر دهی وبلاگم به روت همیشه بازه هااااااااااااا
دفاع کن قربونت برم دفااااااااع

هاجر پنج‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:12 ق.ظ

سلام . مریم... من الان در دیار غریتم!!!!!

عباسحسیننژاد پنج‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:10 ق.ظ http://sandali.persianblog.ir

البته بازی رادان رو نمی شه منکر شد ولی انتظار یه شاهکار داشتم مثل فکر شما، که نبود دیگه!
خب خبرها هم می رسه که ظاهرن خودشون دست به توزیع در بازار زدند و حالا پولش رو می خوان!
در کل هر کی توی این مملکت فیلم می سازه باید پیه خیلی چیزا رو به تنش بماله مگه نه؟ خلاصه یه چارچوبی هست که شاید قبولش نداشته باشیم ولی مجبور به رعایت اون هستیم...

زهرا کاشانی پنج‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:17 ب.ظ

واقعاً ممنون که نظرم برایت مهم بود و جواب دادی.
شاید باور کردنش سخت باشد که این فیلم٬مخصوصاً روی پرده ی سینما چقدر روی من تاثیر گذاشته بود.وقتی دوباره و سه باره و ... فیلم را دیدم تاثیرش خیلی بیشتر شد.توقیف شدن فیلم خیلی ناراحتم کرد.چرا فیلمی که توانست این قدر بر روان مخاطبی مثل من(حالا اسمش را بگذار عام!)تاثیر بگذارد٬نباید اجازه ی اکران پیدا کند.و چرا حالا که این قدر پست و بی توجه در دسترس مردم قرار گرفت نباید ازش قدردانی کنیم.من دیوانه ی برخی صحنه هایش هستم.صحنه ای که علی به خانه ی پدری اش رفت٬صحنه ای که باد همه ی هست و نیستش را نابود کرد...نمایش پوچ شدن زندگی به همین راحتی خیلی ماهرانه بود.
حرف من این است.این قدر ضعف ها را پررنگ نکنیم.اگر اثری٬اندکی بر روانمان تاثیر گذاشت٬اندکی قدردانی کنیم.
بابت عروسی ام هم که واقعاً لطف داری.ممنووووون.

مریم عرفانیان پنج‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:17 ب.ظ http://www.2charkhe.blogfa.com

سلام مریم جون گلم میبینم که حسابی مشهور شدی!
البته بودی!
چقد خوبه که تو اینهمه خوبی و فریبا اینهمه تورو دوس داره!
موفق باشی!

parya پنج‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:15 ب.ظ http://paaryaa.persianblog.ir

صمیمیت نوشته هات منو گرفت!(دو نقطه دی)یه کمی ارشیو خوندنم و الان اینجام...سنتوری رو هنوز ندیدم ولی میبینم و تبلیغ این شماره حساب رو میکنم...

افروز جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:32 ب.ظ http://golparia.blogfa.com

سلام خانم لحظه های کاغذی

با خواندن متن فریبا چقدر دلم می خواست شما را ببینم از نزدیک .

pulp جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:55 ب.ظ

آخه آشغال در ادبیات پالپ‌تاک با ق نوشته می‌شه. کثافت هم با سین. جدی...!

pulp جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:59 ب.ظ

خب غلط کردم. وقتی می‌شه کار رو با همین یک جمله حل کرد، نباید گذاشت دراز شود.

نگار جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:02 ب.ظ

خیلی جالبه مریم...خیلی خیلی جالبه...
منم همین چند روز پیش سنتوری رو دیدم....
برای اولین بار در زندگیم تو این فیلم بود که دیدم کسی ایستاده سنتور میزنه...والا اردوان کامکار و مشکاتیانشم سختشونه....چه برسه به علی سنتوری....
از یه چی این فیلم هم حالم به هم خورد.....
اینکه با سنتور میرقصیدند....آخه این ساز سنتی کجا و آن دمبل دیمبو ها کجا؟؟؟
ساز من سنتور نیست...اما اگه بود به فحش میکشیدم مهرجویی رو... حالا که سازم سنتور نیست به چند فحش ساده بسنده میکنم....
حالا سنتور و رقص و اینا به کنار....صدای محسن چاووشی چی بود بعد سنتور و اون اداها و اصولهای گروههای راک و جاز؟؟؟
در مجموع انتظار داشتم فیلم بهتری رو ببینم از مهرجویی و خیلی خیلی تو ذوقم خورد....
قبل از دیدن قیلم میخواستم بریزم به شماره ی حساب ولی چنان از تنزل مقام سنتور تو این فیلم حالم بد شد که رغبتی به این کار ندارم...
ولی خدایی اش بهرام رادان خیلی خیلی خوب بازی کرد....!!!
یه صحنه هایی اش که گریم گرفت و دپرس شدم تا آخر شب....
این روزها نمیدانم چرا اینقدر کلا دلتنگ نازنین هایی چون تو هستم....!!!!!
چقدر زر زدم مریم...

آزاده جمعه 10 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:47 ب.ظ http://kermeketab.blogfa.com

سلام خانوم
من دیروز فیلمو دیدم
آره! منم توی ذوقم خورد! اما خداییش بهرام رادان خیلی خوب لب زدو خوند!
جای شما که بسیار خالی هست
ان شاالله مراسم رو ضبط می کنیم. شاید یه روزی که دیدمت برات بیارمش
سربلند باشی فرشته خانوم

سین شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:08 ق.ظ http://sinbe.com

تشابه عنوان ، تناقص سلیقه !

هدیه شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:32 ق.ظ http://nameibarayeto.blogfa.com/

داشت ،
یکی اش تو بودی. اغراق نکردم وقتی گفتم برای تک تک آدم های گذشته
دلم برای نامه هامون تنگ شده بود
واقعا تنگ

فریبا یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 01:20 ب.ظ

سلااااااااااام بی معرفت ناز و کوشمولوی من! خوفیی ی ی ی ی ؟! من به روز کردماااااااا! بیا دیگه! الکی هم نگو نظر ندارمااااااا
من از این پستت هیچی نفهمیدم! نمی دونم چرا! مسعود م خواد فیلمشو بیاره ببینم شاید اون وقت فهمیدم!

پرنیان یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:14 ب.ظ http://www.vertical-ocean.blogfa.com

همیشه فیلمایی که اینجا نقدشون کردی تو یادم می مونن. نمی دونم به خاطر انتخابای خوبیه که تو نقدشون می کنی و یا نقدیه که تو خوب انجامش می دی!
اما در کل نوشته هاتو دوست دارم. خیلی روون می نویسی! و هر وقت به اولین پستهایی که تو وبلاگت گذاشتی سر می زنم کلی انرژی می گیرم. یعنی واقعا منم هم سن تو بشم انقدر تغییر می کنم؟! D:

شهاب یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:33 ب.ظ http://naag.blogfa.ir

سنتوری از اون دست فیلماست که باید ساخته بشن. یعنی جامعه ی ما بهش نیاز داره. به نظر من حکایت زندگی علی سنتوری حکایت زندگی همه ی روشنفکراست. فقط حرف ساز و آواز نیست حرف آزادی و رها شدن از تعصبات و خلاف جریان بودن و یک عالم مسئله ی دیگه ست. فک می کنم سنتوری این چیزا رو خوب نشون داده بود. مشکل فیلم این بود که فیلم نامه ش ضعیف بود یعنی تو جزییات و شخصیت پردازی و حقیقت مانندی خیلی مشکل داشت. بعضی جاهاش هم از حالت داستانی خارج می شد. شخصیت هانیه که اصلا آخر مسخره بود.(هانیه بیش تر از علی به معتادا می خورد!) وجود خواهانی هم انگار فقط واسه این بود که یه ویولون هم تو کار باشه یا شاید کار آریان و آموزشگاش کساد شده می خواسته یه ذره مشهور بشه ! وگرنه یا باید کم تر از این تو فیلم می بود یا بیشتر. صدای چاووشی هم که از اول تا آخر رو اعصاب بود. فیلمی که موسیقی حرفه ای توش حرف اصلی رو می زنه که نباید چاووشی بخونه. بهترین خواننده ی این سبک و این مفهوم شادمهر عقیلیه . اگه شادمهر اینو خونده بود آهنگ فیلم به یاد ماندنی میشد. البته من از کامکار هم انتظار بیش تری داشتم چون آهنگش خیلی به دل نمی نشست. ولی در کل فیلمش به دیدنش می ارزید. مخصوصا بازی بهرام رادان که من ازش بدم میومد ولی با دیدن این فیلم خوشم اومد. اگه فیلم واسه گیشه هم نبوده باشه بهرام رادان و گلشیفته فراهانی کافین برای فروش خوب. اسم مهرجویی هم خیلی ها رو جو گیر می کنه. مث اسم شجریان یا همین بهرام بیضایی که ملت عام رو هم کشوند تالار وحدت.

سرباز معلم جنوبی یکشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:37 ب.ظ http://dayyertashbad.blogfa.com/

سلام
ممنون که به من و جوجه هایم لطف دارید ...موفق باشید

[ بدون نام ] دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:07 ب.ظ

http://www.persianbase.com/local_links/links/539

پدرام دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:48 ب.ظ http://www.pedram51.blogfa.com/

اولاً ممنونم که هستم (اینجا)
دوماً صاف و روراست بگم که فیلم رو دیدم و پول هم به حساب نریختم اگه گفتی چرا؟ چون کسی که اینجا (ایران) فیلم میسازه باید حساب همه چی رو داشته باشه: اینکه فیلمش اکران نشه، قاچاق بشه، دزدیده بشه،.... پس دلیل نمیشه که من بخوام جور بی توجهی و نادونی تهیه کننده و کارگردان محترم رو بکشم! اینجا قانون اینه: یوهوووووو هر کی زورش میرسه بغلیشو بچاپه! کاری به بد و خوبش ندارم، فعلاً که اینجوریه. پس دلمون واسه کسی نسوزه (یا واسه چیزی حتی) مگه وقتی مأمور راهنمایی رانندگی توی جاده و خیابون ما رو تیغ میزنه شماره حساب میدیم مردم کمکمون کنن؟ مگه وقتی به هزار ترفند پول زور ازمون میگیرن شماره حساب میدیم؟!
سوماً بی خیال این حرفا، با نظراتت در مورد فیلم موافقم. اگه از قبل شناخت نداشتم امکان نداشت بتونم حدس بزنم کارگردانش مهرجوییه! ولی خودمونیم، رادان نقش معلول رو بهتر بازی میکنه تا معتاد!‌ بنظرم کارش زیاد خوب نبود (در کل)
چهارماً هدف فیلم فکر نمیکنم گیشه بوده باشه اما نگاه مفصلی هم (نه گوشه چشم!) به گیشه داشته قطعاً.

سارا شاهدی دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:18 ب.ظ http://sarashahedi.blogfa.com

با عرض پوزش مجدد بنده این فیلم رو ندیم هنوز.انشالله خدا قسمتم کنه . :)




ولی دلم برای محسن چاووشی می سوزه وقتی از زبون خودش خوندم چه مکافاتی برای این فیلم کشیده و در آخر حتی اسمشم ته فیلم نبوده و آخر و عاقبت فیلم هم که این شد .
:(

پرین دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 07:00 ب.ظ

مرسی عزیز که از اسفندیا دفاع کردی...

هانیبال سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:52 ق.ظ http://hipark.blogfa.com

سلام
به نظر من هم شخصیت گلشیفته یک جورهایی می لنگد. بازی جاوید که واقعاْ افتضاح بود.
پول فیلم را بدهم به تو؟! ۱۵۰۰ تومان که بیشتر نیست، ها؟!

هولدن
نقطه مشترک ما

از خواب پریدن های نصفه شب پست قبلت را این شبها حس می کنم ) :
خدا رحم کند

احمد سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 06:19 ب.ظ http://www.ghobare-harf.persianblog.ir/

با نظرتان موافقم و مهرجویی در این فیلم از همه و همه برای شخصیت پردازی علی استفاده کرده بود اما نه از نوع خوبش. انگار همه پشت دوربین منتظر بودند بیایند و هنگامیکه علی حرف می زند و یا حالتی بروز می دهد وارد شوند و در مقابلش عکس العملی نشان دهند و سپس بروند محو شوند و فراموش گردند. اگر علی از این رو به آن رو می شود همسرش نیز باید همراه فضاهای متغیر شخصیتی اش باشد اما نه بصورت مستقل از علی بلکه در پی علی و تابع علی. در هر صورت جدا از اینکه علی سنتوری خوب شخصیت پردازی شده یا نه ولی بازی رادان پر فراز و نشیب است گاهی عالی و گاهی افتضاح، البته این هم وظیفه کارگردان است که از بازیگرش در فضایی که توانا نیست بازی نگیرد.

مسعود سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:08 ب.ظ http://agna.blogsky.com


سلام !!!
راستش ، به طور تصادفی داشتم وبلاگ های بلاگ اسکای رو زیر و رو می کردم که به وبلاگ تو رسیدم .
یه جورایی تعجب کردم !!! میدونی چرا ؟ ... آخه همه چی داره ولی شمارنده نداره !!! همه ی وبلاگ های بزرگ شمارنده دارن ولی تو ...!!!
میخوام علتشو بدونم حتما بیا به وبلاگم و تو قسمت نظرات علتشو برام بگو .
راستی من تو وبلاگم 50 تا شمارنده با حال و زیبا گذاشتم که میتونی از اون ها استفاده کنی و وبلاگت رو با کلاس کنی .
توی قسمت نظرات نام شمارندتو بنویس تا در انتهای همان مطلب نام وبلاگت رو بنویسم که هم واست تبلیغات بشه و هم چند تا خاطر خواه پیدا کنی .

.::AGNA::.

مسعود سه‌شنبه 14 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 10:54 ب.ظ http://agna.blogsky.com

این که نشد شمارنده !!!‌
باحالترشو انتخاب کن !!!
مثل همونایی که تو وبلاگ من بود .
اخه اونجوری که اصلا دیده نمیشه عزیزم !!!

مژده چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 11:04 ب.ظ

این روزها که می گذرد شادم که می گذرد ... شادم
که می گذرد...

بالاخره این روزای لعنتی هم تموم میشه...
(حال کردی چقدر به سنتوری ربط داشت؟)

فریبا پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 04:06 ب.ظ

اخه واسه چی نظر دهی رو می بندی هان؟! تو کی می دون من هر جور شده نظر می دم!!!!
این یعنی اند سرتقی ی ی ی ی!
شاعر می گه! بارون که می باره باز یاد تو می افتم
از غم من و غم تو
تب من و تب تو
همه می خبرن
از دلم من و دل تو
...
این برای پست بالایی بود!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد