من چه کنم که دست تو...

*کلاس زبان نرفته ام.نشسته ام خانه که مثلا برای امتحان شنبه بخوانم.تا می آیم فکرم را متمرکز کنم تلفن زنگ می زند.دایی،خاله...بله،می دانم عجیب است.بله،من هم دلیلش را نمی دانم.نمی دانم چرا ناگهان یک پسر هجده ساله بدون هیچ سابقه بیماری باید بی مقدمه ناراحتی قلبی پیدا کند.بله،مامان و بابا از صبح رفته اند بیمارستان.نه،دکتر گفته هیچ ربطی به فشار کنکور و استرس ندارد.عضلات قلبش گرفته،احتمالا عفونت.نه،مدتهاست مریض نشده.بله،از دیشب بستری شده.ساعت ملاقات؟نمی دانم.سی سی یو بستری شده.می ترسد؟نمی دانم.دقیقا نمی دانم برادرم دیشب را بین پیرمردها و پیرزن ها چه جوری صبح کرده.فقط می دانم مامانم دیشب خوابش نبرد.بله،مامانم هنوز کامل خوب نشده.آها،راست می گویید.باید خدا را شکر کنیم که زود متوجه شده ایم.

 

*مامان می گوید تو که خانه نباشی زود معلوم می شود.بسکه حرف می زنی و سر و صدا می کنی.میلاد اما اگر نباشد....میلاد می رود توی اتاقش و در را می بندد و درس می خواند.این منم که علافم و صدای ضبط را بلند می کنم تا جیغ میلاد در می آید.اما....خانه خیلی خالی شده از دیشب و من می ترسم.

نظرات 8 + ارسال نظر
sh.kh پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:48 ق.ظ http://khodaam.persianblog.ir

Khoda kone shadi zoodtar be khonaton bargarde

نیما پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 10:59 ق.ظ http://www.thedawnisclose.blogsky.com/

ایشالله زود زود خوب شه. شکه شدم! نمی دونم چی بگم؟! منم یه مورد مشابه رو قبلا تجربه کردم. فضای خونه طاقت فرسا می شه. انگار همه جا رو خلاء پر کرده! ولی خدا همیشه هست. حتی تو همون خلاء و تو ذات همه ی کائناتی که برای سلامتی عزیزتون همین ثانیه و لحظه در تلاشن. من هم دعا می کنم حتما. توکل به خدا.

مهسا پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 04:24 ب.ظ http://http:moonlight080.blogfa.com/

وبلاگ جالبیه
خوشحال میشم به من سر بزنید

زهرا پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:17 ب.ظ http://randomdays.blogfa.com

مریم... باورنکردنی است واقعن. وبلاگ میلاد را می‌خواندم. فیلسوف کوچکی که اوانسنس دوست دارد و داستایوفسکی. حالا بعد خواندن‌ات رفته‌ام صفحه‌اش را باز کرده‌ام هی الکی بالا پایین می‌کنم چند تا پست آخرش را. نمی‌دانم. کاش محو شوند آن گرفتگی‌های لعنتی. آن عفونت‌ نفرت‌انگیز. نمی‌دانم چطور. همان‌طور که شادی‌ها و اندوه‌هایمان محو می‌شوند، بدون هیچ دلیل و توجیه خاصی. دعا می‌کنم زود برگردد برادر کوچک‌ات. دعا می‌کنم نترسی دیگر.
امتحان هم داری توی این وضع. گندش بزنند.

حمید پنج‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 09:30 ب.ظ http://www.norshamsi.blogfa.com

یکی هست ککه همیشه دوستمون داره
همیشه
پیداش کن

علی جمعه 5 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 02:09 ق.ظ http://doudkesh.blogfa.com/author-doudkesh.aspx

امیوارم سلامتی به خانواده برگرده. دعا میکنم واسش

آزاده نجفیان جمعه 5 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 01:24 ب.ظ http://kermeketab.blogfa.com

سلام عزیزم

گرت چو نوح هست صبر در غم طوفان
بلا بگردد و کام هزار ساله برآید

ان شاالله که زود خوب می شه
توکلت به خدا
اومده بودم اینجا که کلی حرف بزنم که خورد توی ذوقم
مطلب قشنگت رو توی دوچرخه خوندم
امیدوارم همیشه قلمت به چرخش باشه
راستی وبلاگم آپه هر وقت دوست داشتی سر بزن
خیلی مواظبه خودت باش

پرنیان جمعه 5 بهمن‌ماه سال 1386 ساعت 05:12 ب.ظ

چیزه خاصی نیست! فقط دردش خیلی بده.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد