*گرم شده ام اکنون
آتش کافی در دستانم هست
تا گلوی بی حس و سرد جهان را بفشارد
گرم شده ام اکنون
و وقتش رسیده
این گوشت تن
با انواع رویاها سوزانده شود
و دیگر در حسرت فولاد خلایق دیگر نیست
گرم شده ام اکنون
استحکام یخ پاره ی آب
به شیشه بدل می شود
همه گرم اند
و اندوهان خویش را در می غرق می کنند
گرم ام من
وقتش رسیده
نقطه ی داغ فرهنگ
برای همیشه عمومی شود
ظلمتی هست
تیره تر از شکلات
آنجا که شیرینی ژرف تری منتظر است
ین لی.شاعر معاصر چینی
باشد اما
حتی نمی خواهی
به دیدن درخت نارنج بیایی
که شکوفا شده در حیاط خانه ام؟
شاعر گمنام ژاپنی.سده 8 میلادی
*امشب به دیدنت می شتابم
تا تو را در رویا ببینم
و هیچ کس نخواهدم دید
و از من پرسشی نخواهد کرد
یادت باشد
در را باز بگذاری!
شاعر گمنام ژاپنی.سده 8 میلادی
*به اتاق گام می نهم
و پس از چندی
لیمویی را می یابم
آنگاه حس می کنم
داغی بر تنم می نشیند
و تنم تیر می کشد
بس نگران کننده است
شیوه ی دیرندگی اشیا
تارو کیتامورا.شاعر معاصر ژاپنی.
پیوست ۱:کتاب آلاچیق چلچله ها برگزیده ی شعر چین و ژاپن است.هم کهن و هم معاصر.انتشارات اسطوره و ترجمه ی ابوالقاسم اسماعیل پور.از آن کتاب هایی است که جان می دهد برای هدیه دادن و البته هدیه گرفتن!پر از شعرهای زیبا و مقایسه های جالبی که می شود بین شعرهای کهن و نوی چین و ژاپن انجام داد.
پیوست ۲:آن قسمت «نقطه ی داغ فرهنگ» در شعر اول مرا به یاد دوستی خبیث می اندازد!چرایش را نمی دانم.
سلام
انتخاب بسیار جالبی بود
مریمم سلام...
جالبه اینگه آدم شعرای مختلفی از ادبیات چهان بخونه ولی من یکی نمیدونم چرا حال نمیکنم با اونا....
شاید واسه اینگه ترجمه است و ترجمه شعر فاتحه میخونه به شعرا....
حوصله ام سر رفته تو خونه..قرار بود ۲۶ شهریور یعنی فردا بریم دانشگاه...به خدا حوصله ام سر رفت تو خونه....
مخصوصا این دو روز که روزه ام...
همش خوابم..آدم احساس عطلان و بطلان میکنه(درست گفتم؟؟) یعنی همون عاطل و باطله...
بیرونم که دهن روزه نمتونی بری..کتابم که جون نداری بخونی..اینترنتم که چقدر بری آخه؟؟؟همش خواب و همش خواب و همش خواب...(تازه اسم خوابو هم تو ماه رمضون گذاشتن ثواب!!!)
همیشه از چند روز آخر شهریور متنفر بوده ام...
حالا هم طبق رسم هر ساله در حال تنفر هستم از این چند روز ته تابستان....
دلم گرفته...خیل..خیلی...خیلی..
کاشکی تهران بودم یا مشهد بودی میرفتیم با هم این ور و اون ور...لعنت به جبر تلخ رمانه....
بقول دارا: خوب باشی...
۲۴ شهریور منظورمه...اشتب زدم...
سلام .
خوبی؟
شعر زیبایی بود.
پست قبلی هم جالب بود . فعلا نتونستم همه رو بخونم . به زودی میام همه شو دقیق می خونم .
به منم سر بزن .
سلام رفیق. ممنون از اینکه به من سر زدی. در مورد تاجیکستان و رودکی با شما موافقم. اما در مورد شعر غنی چین٬ ژیشنهاد می کنم حتما کتاب «شعر چین - ترجمه باجلان فرخی - انتشارات مازیار» را که حالا نایاب است٬ از کتابخانه ای٬ جایی گیر بیاوری و بخوانی و حالش را ببری.
ممنون از معرفی کتاب آلاچیق چلچله ها. فکر می کنم کتاب خوب و خوندنی باشه.
حالا که دوستدار شعرهای تابلو گونه ی چینی و ژاپنی شده ای ؛ کتاب ؟آواری جهیدن غوکی در آب ، ترجمه ی زویا پیرزاد رو اگر پیدا کردی از دست نده !
سلام
ممنون از فاتحه
از بعضی از زنهایش هیچ خبری نداریم!
همچنین از بقیه بچه های احتمالی اش
من خیلی به شعر چین و ژاپن علاقه دارم
خوشحالم که هم نظریم
کتاب را کجا بیایم که ازت هدیه بگیرم؟
سلام مریم جونم!
من دوباره گمراه شدم؟! الان مثلا بغض کردم!
من منتظر می مونم تا بیای اینجا!این مطلبرم سیو می کنم بعدا می خونم!
یه دنیا ممنون که همیشه میای پیشم!
دوسمت دارم!
آه از این دنیای پر مشغله
سه روز تمام
ندیده ام شکوفه گیلاس!
====
سلام
بیفت بیفت!
لحظه های کاغذی...هوم! تامل برانگیزه...