سلام دوست من امیــــــــــد وارم حالت خوب باشه ************************* غصه نخور مسافر اینجا ما هم غریبیم از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبیم فرقی نداره بی تو بهار مون با پاییز نمی بینی که شعرام همه شدن غم انگیز غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نیست اینجا ولی آسمون باریدنم بلد نیست غصه نخور مسافر فدای قلب تنگت فدای برق ناز اون چشمای قشنگت ******************* وبلاگ خیلی خوبی داری موفق باشی گلم
سلام . زیارت قبول حاجیه خانم . سعی المشکور و حج المقبول . لیک دور از سایه ها بی خبر از قصه دلبستگی هاشان از جدائی ها و از پیوستگی هاشان جسم های خسته ما در رکود خویش زندگی را شکل می بخشند شب به روی جاده نمناک ای بسا من گفته ام با خود : (( زندگی آیا درون سایه هامان رنگ می گیرد یا که ما خود سایه های سایه های خویشتن هستیم ؟))
راستی ٬ آخه ما مسلمان ها تلاش و پیشرفت را گذاشتیم کنار و با ادعاهای پوچ خودمون زندگی می کنیم و دیگران به جای ما پیشرفت می کنند و حالا کار به جائی رسیده که کوچکترین کار را آنها انجام می دهند و ما فقط خریدار هستیم و مصرف کننده . حالا چقدر انرژی گرفتی ؟! برای چند سالت کفاف میده ؟! امیدوارم که برای تک تک لحظات زندگی ات ٬ انرژی گرفته باشی و این انرژی را هم به دیگران منتقل کنی چون این کار ذکات داره .
مگه ظهز تابستان سایه کوتاه نمیشه ! پس چی یادمون دادن تو علوم ابتدایی!؟
شاید کتاب علوم ابتدایی شما با مال ما فرق داشته،شاید تابستون سایه ها کوتاه می شه زمستون ها بلند،شایدم برعکس.شاید اسم این نوشته رو می شه گذاشت شعر،شاید توی شعر همه چی ممکنه،شاید سایه های شعرها همیشه بلندن،شاید کسی که این رو نوشته علومش هیچ وقت خوب نبوده،شایدم از روی سایه ی کوتاهش گذشته،شاید کوتاهی ش بلند بوده،شاید...!!!
علی مرسلی
شنبه 20 مردادماه سال 1386 ساعت 09:20 ب.ظ
در ظهر داغ تابستان از روی سایه ام می گذرم بنابراین: سایه ام هم از زیر من می گذرد
اضافات: من مانده ام چه طور عرض از زیر دات می گذرد و ذات از روی عرض چه طور ممکن است؟ ملا صدرای دیوانه!
سلام همه این جا یک بیت شعری گذاشته و کار من را خراب کرده اند. نا سلامتی می خواستیم ما هم یکی دو بیتی بگذاریم برای اثبات سوادمان. پس نصیحت پدربزرگی بکنیم: آدمی که به سایه اش هم حسودی کند و چشم دیدنش را نداشته باشد،حتماً می رود جهنم بغل دست قابیل و فرعون و نمرود و جورج بوش و این ها... بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد... راستی،من خیلی سعدی را دوست دارم،اما دلیل نمی شود آدم گیر بدهد به مجسمه فردوسی که از در دانشکده ادبیات برش دارند و سعدی جایش بکارند. مگر فردوسی در این سال سی کم رنج برده برای زبان فارسی. خودم از فردا جلوی مجسمه فردوسی می ایستم به قراول، که کسی متعرضش نشود. واقعاً!!!! فغان از جور چرخ چنبری،وز نفاق تیر و قصد مهر و سیر ... کور شدن اسفندیار وجوانمرگ شدن سهراب و اسارت زال به دست بهمن و این همه خونریزی که تقصیر حکیم توس نبوده
سلام دوست من
امیــــــــــد وارم حالت خوب باشه
*************************
غصه نخور مسافر اینجا ما هم غریبیم
از دیدن نور ماه یه عمره بی نصیبیم
فرقی نداره بی تو بهار مون با پاییز
نمی بینی که شعرام همه شدن غم انگیز
غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نیست
اینجا ولی آسمون باریدنم بلد نیست
غصه نخور مسافر فدای قلب تنگت
فدای برق ناز اون چشمای قشنگت
*******************
وبلاگ خیلی خوبی داری
موفق باشی گلم
سلام . زیارت قبول حاجیه خانم . سعی المشکور و حج المقبول .
لیک دور از سایه ها
بی خبر از قصه دلبستگی هاشان
از جدائی ها و از پیوستگی هاشان
جسم های خسته ما در رکود خویش
زندگی را شکل می بخشند
شب به روی جاده نمناک
ای بسا من گفته ام با خود :
(( زندگی آیا درون سایه هامان رنگ می گیرد
یا که ما خود سایه های سایه های خویشتن هستیم ؟))
راستی ٬ آخه ما مسلمان ها تلاش و پیشرفت را گذاشتیم کنار و با ادعاهای پوچ خودمون زندگی می کنیم و دیگران به جای ما پیشرفت می کنند و حالا کار به جائی رسیده که کوچکترین کار را آنها انجام می دهند و ما فقط خریدار هستیم و مصرف کننده .
حالا چقدر انرژی گرفتی ؟! برای چند سالت کفاف میده ؟! امیدوارم که برای تک تک لحظات زندگی ات ٬ انرژی گرفته باشی و این انرژی را هم به دیگران منتقل کنی چون این کار ذکات داره .
اولین پنجشنبه که نبودی چاپ شد.وقتی دیدمش یاد این افتادم: سفارش می کنم پنجشنبه ها برایم دوچرخه بخرند!
و ما هم برایت خریدیم!!
مگه ظهز تابستان سایه کوتاه نمیشه ! پس چی یادمون دادن تو علوم ابتدایی!؟
شاید کتاب علوم ابتدایی شما با مال ما فرق داشته،شاید تابستون سایه ها کوتاه می شه زمستون ها بلند،شایدم برعکس.شاید اسم این نوشته رو می شه گذاشت شعر،شاید توی شعر همه چی ممکنه،شاید سایه های شعرها همیشه بلندن،شاید کسی که این رو نوشته علومش هیچ وقت خوب نبوده،شایدم از روی سایه ی کوتاهش گذشته،شاید کوتاهی ش بلند بوده،شاید...!!!
در ظهر داغ تابستان
از روی سایه ام می گذرم
بنابراین:
سایه ام هم از زیر من می گذرد
اضافات:
من مانده ام چه طور عرض از زیر دات می گذرد
و ذات از روی عرض
چه طور ممکن است؟
ملا صدرای دیوانه!
pas eine sag bayad bedoi donableshh ta lehesh koni
ta oon moghe asan khdoesh namari misheee
be ghole shaer
sayeat tamame rooz taghibat mikard
shabane jaye anke tora gom konad
khodash ra gom kard
mokhatabe in sehr to naboodia
mashghooeye shaere boodeeeee
سلام. آپ کردم. منتظرم.
سلام
همه این جا یک بیت شعری گذاشته و کار من را خراب کرده اند. نا سلامتی می خواستیم ما هم یکی دو بیتی بگذاریم برای اثبات سوادمان.
پس نصیحت پدربزرگی بکنیم:
آدمی که به سایه اش هم حسودی کند و چشم دیدنش را نداشته باشد،حتماً می رود جهنم بغل دست قابیل و فرعون و نمرود و جورج بوش و این ها...
بنده همان به که ز تقصیر خویش
عذر به درگاه خدا آورد...
راستی،من خیلی سعدی را دوست دارم،اما دلیل نمی شود آدم گیر بدهد به مجسمه فردوسی که از در دانشکده ادبیات برش دارند و سعدی جایش بکارند. مگر فردوسی در این سال سی کم رنج برده برای زبان فارسی.
خودم از فردا جلوی مجسمه فردوسی می ایستم به قراول، که کسی متعرضش نشود.
واقعاً!!!! فغان از جور چرخ چنبری،وز نفاق تیر و قصد مهر و سیر ...
کور شدن اسفندیار وجوانمرگ شدن سهراب و اسارت زال به دست بهمن و این همه خونریزی که تقصیر حکیم توس نبوده
بلندای اون ندای خنکی داره.نترس و به آغوشش برو.شاد باشی
salam maryame nazam
manam dokhtare hedayat shodat
ghashang bood
to dochrkhe khoone boodamsh vaghti farang rafte boodia
فکر می کردم از شرق هم بنویسی